روزنامه اعتماد گزارش یک گفت و گوی بلند با سعید شاپوری، نویسنده و کارگردان نمایش بی قراری" را منتشر کرده است.
روزنامه اعتماد گزارش یک گفت و گوی بلند با سعید شاپوری، نویسنده و کارگردان نمایش بی قراری" را منتشر کرده است.
روزنامه اعتماد:
سمانه سامانی- رضا آشفته
سعید شاپوری با مدرک کارشناسی تئاتر و کارشناسی ارشد سینما که در حال حاضر عضو هیات علمی دانشکده هنر و معماری است. در این ماهها کار بیقراری را در نخستین همایش نمایشهای عاشورایی بر روی صحنه برده است. «دود کعبه» و «خداوند یحیی را در جلیل میخواند» با مضمون دینی و «ماده 1133» با مضمون اجتماعی از کارهای دیگر شاپوری است.به جز این سه کار چندین نمایشنامه هم جزو کارهای او است، مانند عقل سرخ، پرده سفید و...
تولد یک پروانه، مرگ یک ماهی و تصویر یک زن نیز از فیلمنامههایی است که سعید شاپوری آنها را نگاشته است. که از این میان تنها فیلم تولد یک پروانه تولید و پخش شده است.
کارهای تلویزیونی که در این دو سال اخیر توسط این هنرمند کار شده است، سریال حضرت یحیی، عبور از مه و رستاخیز است که اکثرا از قصا قرآنی گرفته شدهاند.از میان نمایشنامهها چند نمایشنامه شامل دود کعبه، سرود بال سروش، عقل سرخ هم به چاپ رسیدهاند و یک کار پژوهشی با عنوان جلوههای دراماتیک قرآن کریم هم زیر چاپ است. علاوه بر این از وی چند مقاله تحقیقی در موضوعات درام دینی، نمایش و سینمای دینی نیز در نشریات به چاپ رسیده است. در این گزارش با او درباره نمایش «بیقراری» و درام دینی صحبت شده است.
علاقهیی که درون همه ما هست
داشتن گرایش دینی در آؤار شاپوری نشان دهنده علاقه وی به این مقولات است او در این زمینه میگوید: در درون همه ما چیزی است مثل یک اعتقاد و ایمان به حق و حقیقت. از آنجایی که من هم جزو همه آدمها هستم، وقتی راجع به این موضوعات مثل دین و خدا صحبت و کار میشود، توجه من جلب آن میشود و همین مقولهها من را جذب میکند.علیرغم تصور ما دین تنها در ظواهر، شکل، مظاهر و آیینها نیست بلکه مقوله پیچیدهتری است که حسی و درونی است. هر فرد در درون خویش این مراحل را گذرانده و خیلی هم شخصی هستند البته جاهایی هم نمود اجتماعی پیدا میکند.
من بیشتر به دلیل علاقه خودم به این مقوله به عنوان یک نیاز حسی و درونی که آدمها دارند که منحصر به ایران و اسلام هم نیست و در همه جا وجود دارد به این موضوع توجه دارم و وقتی در مورد این موضوعات کار میکنم هم راحتترم و هم لذت بیشتری میبرم.
روزگار وصل
با توجه به اینکه چندین و چند سال است که روی موضوع درام دینی کار میشود و سمینارها و و کنفرانسهای زیادی هم در این مورد تشکیل شده است اما به نتیجهیی نرسیده است.
دیدی که شاپوری بر طبق آن به سراغ کارهایش میرود این است که اگر از خود قرآن شروع کنیم اولین آیه قصهیی قرآن در سوره بقره است )در آیه سیام( که خداوند اراده میکند و انسان را خلق میکند و این خلق کردن انسان و نخستین گناهی که انسان مرتکب میشود، به از بهشت راندن او منجر میشود تا اینکه در آیه 38 دوباره انسان میخواهد بسوی خدا باز گردد و خدا شرطی میگذارد مبنی بر اینکه راهنمایانی بر آنها گماشته شود که آنها را به سوی خدا فراخواند در ادامه هم تمام قرآن به همین موضوع پرداخته است،در متون ادبی مثل مثنوی معنوی نیز همین موضوع را داریم.
برای مثال در مثنوی 18 بیت اول )نی نامه( در کلیت مثنوی بسط پیدا میکند. همان بازگشت نی به اصل خویش. ضمن اینکه ما در فلسفه و حکمت اسلامی نیز همین موضوع را داریم و اساس آنها این است که ما از خانه مالوفمان از عالم معقول جدا افتادیم و در عالم محسوسات زندانی شدیم و همیشه هم دنبال راهی هستیم که به خانه اصلی خودمان بازگردیم. که این مسائل در اشعار حافظ، مولانا و شعرای دیگر هم دیده میشود و تعریفی که از وجه دینی همه این آؤار وجود دارد این است که به دور افتادن از عالم ملکوت و بازگشت به آن عالم ملکوت یا بهشت اشاره میشود.
البته این نظر من است برخیها هم عقیده دارند اگر صرفا در کاری دروغ نگوییم کار مذهبی کردیم و یا اگر مردم را به اخلاق پسندیده دعوت کنیم کار دینی کردیم. البته من اینگونه فکر نمیکنم و اصلیترین مساله همین است که ما از یک جایی آمدیم و باید بازگردیم. همانطوری که در ادبیات و عرفان و فلسفه ما میگوید و حال ما باید آن را در شکل جدیدتری که درام است چه در حیطه تلویزیون، سینما یا تئاتر آن را به کار ببریم تا بتوانیم به آن اندیشههایی که بزرگانمان چه به لحاظ دینی، چه حکمی و چه عرفان و فلسفه داشتند دست یابیم.
کسی که بالای سر همه ما است
به نظر میرسد عناصر درام دینی همان عناصری است که در درامهای دیگر داریم. برای مثال ما باید کشش داشته باشیم تا یک درام شکل بگیرد. شخصیتپردازی درگیری و طرح داستانیأ منتها یک تفاوت اساسی وجود دارد که اتفاقا به وجود آوردن آن در یک درام بسیار سخت است آن هم اینکه حس کنیم کسی در این ماجرا وجود دارد. یک نیروی ماورایی. کسی که ماجرا را هدایت میکند و بالای سر همه ما است. مانند تفاوتی که در قصا قرآن است میدانیم که داستانهای قرآن اتفاق افتاده و واقعی هستند و در قرآن تکرار میشود منتها مسالهیی که اینجا وجود دارد این است که خداوند آن را هدایت میکند. و خداوند نیروهایی را نازل میکند که کافران را عقوبت میکند یا عطوفتی که برگزیدگانش را نجات میدهد.
این است تفاوتی که وجود دارد که به نظر ساده میآید ولی حقیقت این است که آن را تسری دادن در یک درام خیلی سخت است. چرا که ما نمیتوانیم یک وجود غیرمحسوس را در یک درام هنری که اساسش در محسوسات است نشان دهیم. ما نمیتوانیم در درام خدا را که وجودی بیرون از ماده است در یک صحنه از فیلم یا سینما نشان دهیم. احتمالا به ساختار و یا تذکراتی است که در روند درام یا داستان اشاره میکند و اینکه مخاطب را بیرون از کادری که هست و صحنهیی که میبیند هدایت کند که اصلا در ظاهر دیده نمیشود طبق همان وجودی است و همه ما میدانیم قلبی است و شاید بتوان اینگونه تعبیر کرد که یک جور اطمینان قلبی دادن به مخاطب به اینکه خدایی هست و خدایی بالای سر ما است و اگر این را انجام دهیم یک کار دینی کردیم و ضمن اینکه به نظر میرسد سخت است و خیلی نمیشود این کار را کرد.
وقتی جای خدا در صحنه تئاتر خالی میشود
با گذشت زمان همانطور که انسان از باورهای ماورایی دست میکشد باور میکند که این انسان است که محور است و طبق این تعاریف این روند در درام هم دیده میشود و ما میبینیم هر چقدر به زمان حال نزدیکتر می شویم درامها، تئاترها یا نمایشنامهها از بعد ماورایی خالیتر میشوند تا اینکه از قرن 18 به بعد دقیقا محور انسان است و سعی میشود ابعاد وجود انسان راأبدبختیها یا خوشبختیهایش را نشان دهد و توجه کمی به نیروهایی که دیده نمیشود و محسوس نیست دارد. طبق وحدت وجودی عرفا، ما خودمان جزیی از خدا هستیم ولی وقتی بحث انسانمدار حاکم می شود به کلی وجود قدرت خدا و خدا منکر میشود و این اتفاق میافتد که انسان همهچیز میشود.
یک تراژدی مبتنی بر روابط اجتماعی بین آدمها
در تراژدی جدید مثل گذشته راجعبه نیروهای ماورای طبیعی صحبت نمیشود. در حالحاضر شرایطی در جهان بهوجود آمده که مناسبات اجتماعی و قدرت اقتصادی و غیره جایگزین نیرویی شدند که ما از آنها به عنوان نیروی متافیزیکی نام میبریم یعنی انسان تحتتاؤیر همین نیروها است. همان نیروی اجتماعی که از بیرون وارد زندگی می شود و تعمیم هم پیدا میکند و دیگر زندگی یک نفر نیست که از بین میرود بلکه زندگی همه است و تقدیر جبری که وجود دارد این است که هر کسی در این مسیر حرکت نکند و خودش را با شرایط و حرکت تاریخی جامعه وفق ندهد ازبین رفتنی است و اینجا از آن بعد دینی که ما گفتیم خالی شده است و تنها به اجتماع رجوع داده میشود. جامعهیی که مناسباتش فقط بر اساس اقتصاد، پیشرفت و درآمد بررسی میشود و اینجا دیگر متافیزیک مطرح نیست. قدرتی که در اجتماع و طبیعت هست و سرنوشتی که انسان را دچار می کند برای مثال تقدیر ادیپ که از پیش نوشته شده است برای آدمهای دیگر هم این سرنوشت از پیش نوشته شده است که اگر با جامعه نباشید قطعا از بین خواهدرفت. که این یک دیدگاه اجتماعی و جامعهنگری است به یک تراژدی مبتنی بر روابط اجتماعی بین آدمها و نیرویی که از با
لا همهچیز را تغییر میدهد و مسیر را تغییر میدهد. محتوا را به شکلی ارایه میدهم که فکر میکنم تئاتر است. برخی از افرادی که کارهای دینی انجام میدهند با شکل آیینی کار را دینی یا مذهبی جلوه میدهند.
شاپوری میگوید: من سعی میکنم این اتفاق برای من بیافتد و برعکس من میخواهم از همین تکنیک، روش و وسایلی که به دنیای مدرن تعلق دارد استفاده کنم و همان مفهومی را که در نظرم هست در این قالب ارایه کنم.
من تئاتر کار میکنم، تئاتری که دینی است و سعی نمیکنم تکرار یا تقلید کنم و با توجه به ظاهر به مفهومی که هست برسد. من محتوا را به شکلی ارایه میدهم که فکر می کنم تئاتر است.
مبنا را جنبههای ساختارمند درام قرار میدهم که دیگران تجربه کردند ولی قصهقصهیی است دینی. برای مثال در کارها هیچ رجوعی به مراسم خاص منطقهیی خاص نمی شود.
امتزاجی از تخیل نویسنده و تاریخ
در کار جدیدی که شاپوری به روی صحنه آورده داستانی از حضرت زینب )س( روایت شده است. وی در مورد مطالعاتی که در این مورد داشته است میگوید: مسیری که برای این متن پیمودم شاید طولانی باشد. پنج یا شش سال پیش با توجه به پیشنهاد ساختن سریال حضرت زینب )س( ما شروع به کار کردیم و من با تیم تحقیقی که داشتم بعد از مدتی این پروژه را مختومه اعلام کردم که تحقیقات منجر به نگارش این متن شد و متن از دو وجه تاریخی و داستانی ساخته شده است ولی وقایعی که در نمایش است دقیقا منطبق بر تاریخ است. تلاش ما بر این بوده است که تاریخ را با آن حسی که قرار است تخیل یک نویسنده منتقل کند بنویسیم و بر روی صحنه بیاوریم.
تخیل امر لازمی است چرا که داستان حضرت زینب را همه
می دانند ولی اینکه با چه زاویه دیدی به آن نزدیک شویم مهم است و دیگر اینکه محتوایی که داشتیم به غیر از آن ماجرای کربلا و اسرا چیز دیگر که دغدغه ما است ارایه شود.
حذف دستور صحنه
شاپوری در مورد ساختار در اجرا میگوید: وقتی متن خودم را در دست میگیرم دیگر نویسنده نیستم برای همین گاهی متن را براساس جو یا بازیگر تغییر می دهم. بخصوص در کار «خداوند یحیی را ... » متنی که ما شروع کردیم با متنی که به پایان رساندیم کاملا متفاوت بود و در طی تمرینات و چیزهایی که به آن رسیدیم برای این کار هم همینطور، در این کار یک بحثهایی را حذف کردیم ولی شیوه اجرایی اصلا این نبود چون متن را یکسال پیش نوشتم منتها در زمان اجرا تمام دستور صحنه را حذف کردیم و آنچه الان داریم چیزی است که در اجرا به آن رسیدیم. جاهایی را حذف کردیم ولی شیوه اجرایی که به آن رسیدم برایم راضیکننده است چون فکر شده و پختهتر شده است.
تصویر زیبا و تولید سریع
در طراحی صحنه نیز به جهت تعدد لوکیشنها و اینکه
نمی خواستم تعزیه را مثل جاهای دیگر ببینم. علاوه بر این به علت فعالیت و آشناییام با سینما کار به نوعی پلانبندی شد. سعی کردم کار را جمعو جورتر کنم وکار شلوغ نباشد چرا که کار شلوغ اذیتم میکند برای همین وقتی همهچیز کم باشد به یک زیبایی بصری هم میرسیم و من بعد از یک جمعبندی کلی به این نتیجه رسیدم که هم به لحاظ تصویری، زیبایی داشته باشد و هم به لحاظ تولید، سریع تولید شود و هم اینکه یک کار کمتر تکرار شدهیی در کار تئاتر داشته باشیم. مثلا ما از بین یک حصیر افه نور هم میبینیم و این میتواند زیبایی بصری هم ایجاد کند.
رنگ آبی
ماجرای آب و ارتباط آن با کربلا و وقایع بعد از آن در این ماجرا یک عنصر مهم است. ما سعی کردیم با همان المانهایی که به لحاظ تصویری داده میشود آن را در مخاطب ایجاد کنیم.
بههرحال درام تذکر یا یادآوری چیزهایی است که برای انسان مهم است. همان کاری که معمولا تعزیه انجام میدهد کاری که تعزیه انجام میدهد یعنی یک واقعهیی که همه میدانند و از همان نقطه حساس و اساسی برای کار استفاده میشود ما هم سعی کردیم این اتفاق بیافتد یعنی ماجرای آب و ارتباط تنگاتنگش با کربلا، اسرا و آبنخوردن حضرت زینب )س( به همین دلیل رنگ آبی با تونالیتههای مختلف در این کار به کار گرفته شود.
ارتباط با مخاطب
سعید شاپوری نویسنده وکارگردان نمایش بیقراری میگوید: متاسفانه کسانی میآیند می خواهند تعزیه ببینند و بعد از اجرا متوجه می شوند چیز متفاوتی تماشا کردند. البته استقبال خوبی از کارهای این همایش نشده اما کسانی که کار را میبینند تاؤیری که ما مد نظر داشتیم را گرفته اند. یعنی اولا کار را به عنوان تئاتر پذیرفتهاند و دوم اینکه به لحاظ مفهوم و محتوا هم به خطا نرفتیم. لازم به ذکراست نمایش بیقراری به نویسندگی و کارگردانی سعیدشاپوری تا پایان اسفندماه هر روز ساعت 45:18 در تالار قشقایی تئاتر شهر اجرا میشود.